English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (7706 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
english thread U پیچ و مهره انگلیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] U پیوند به داخل [در تریلر]
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
Queen's English [King's English] <idiom> U [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
thread U پیچ کردن
thread U دندانه
thread U دنده دار کردن مارپیچ
thread U دنده پیچ
thread U نخ یاقیطان
thread U زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread U فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread U ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread U شیار برجستگی
thread U برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread U سیم
thread U ریسمان
thread U نخ
thread U قیطان
thread U رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread U رگه
thread U رشته
thread U نخ کردن
thread U بند کشیدن
thread U نخ کشیدن به
thread U موجی کردن
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread U مثل نخ باریک شدن
thread U رشته رشته شدن
external thread U دنده خارجی
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
thread tap U قلاویز
thread the needle U پاس دقیق از بین مدافعان
trapezoidal thread U دندههای ذوزنقهای
stair thread U کف پله
screw thread U پای پیچ
screw thread U حدیده
nut thread U پیچ مهره
mercury thread U مارپیچ جیوهای
inside thread U دنده داخلی قلاویز
inside thread U مارپیچ داخلی
rubber thread U ریسمانلاستیکی
thread guide U راهنماینخ
sewing thread U نخ خیاطی
silver thread U نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread count U [تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
thread fineness U ظرافت نخ
hang by a thread <idiom> U
thread fineness U نمره نخ
thread fineness U [ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
weft thread U ریسمانتاریشکل
warp thread U تارشیاری
thread trimmer U آرایندهنخ
thread bare U فرش کهنه
thread take-up lever U اهرم بالا-پائینبرندهنخ
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
gold thread U گلابتون زر
angular thread U پیچ تحت زاویه
air thread U لعاب خورشید
air thread U مخاط شیطان
death thread U تهدید به مرگ
acme thread شیار ذوزنقه ای
butterss thread U شیار اره
angular thread U پیچ وی شکل
direction of thread U جهت پیچ
cut a thread U پیچ تراشیدن
stepped thread U پیچ ناقص کولاس
direction of thread U سوی پیچش پیچ
left hand thread U پیچ چپ گرد
thread rubber separator U میانگیر نخدار
Our life is hanging by a thread . U زندگی مابه تار مویی بند است
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
the english U انگلیس ها
old english U زبان انگلیسی قدیم
the english U انگلیسان
English U انگلیسی
English U مربوط به مردم وزبان انگلیسی
after the english f. به سبک انگلیسی ها
English U بانگلیسی دراوردن
English U گردش فرفرهای گوی بیلیارد
English altar U محراب انگلیسی
English cottage U خانه ویلایی
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
English bond U آجر چینی انگلیسی
english garden U پارک انگلیسی [قرن هجدهم]
american english U زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
british english U زبان انگلیسی رایج درانگلستان
body english U چرخش بی اختیار
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
He is good at English. U انگلیسی اش خوب است
english sonnet U غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
english speaking U انگلیسی زبان
english system U سیستم انگلیسی
english system U سیستم اینچی
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
his english is weak U مایه انگلیسی اوکم است
natural english U گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
in plain english U به انگلیسی ساده
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king's english U انگلیسی اصیل
english woman U زن انگلیسی
structured english U انگلیسی ساخت یافته
english shepherd U سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
to tutor somebody in English U به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
English breakfast U یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
english billiards U بیلیارد انگلیسی
english billiards U با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
english horn U نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english mercury U اسفناج صحرایی
english setter U نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
english self taught U خوداموز انگلیسی
English loaf U نانانگلیسی
English stick U عصایانگلیسی
english opening U گشایش انگلیسی
in plain english U پوست کنده
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
to labour [British English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
to labor [American English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
boondoggle [American English] U وقت بیهوده گذرانی
shakedown [of something] [American English] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
to call [up] somebody [American English] U به کسی زنگ زدن
to enroll [American English] U خود را اسم نویسی کردن [ثبت نام کردن ]
pursuer [Scottish English] U مدعی [قانون]
to take the fall [American English] U مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
peter [American English] U آلت تناسلی بچه
peter [American English] U دودول
peter [American English] U دول
verbiage [American English] U بیان
verbiage [American English] U کلمه بندی
verbiage [American English] U جمله بندی
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English] U شاکی [قانون]
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
operative [American English] U جاسوس
Well, duh! [American English] U نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
to plow [one's way] through something [American English] U با سختی در کاری جلو رفتن
plowman [American English] U شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
Colors [American English] U رنگها
groundhopper [British English] U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
english speaking people U مردم یا ملل انگلیسی زبان
english toy spaniel U نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
I benefited greatly from the english course. U از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
The English - speaking world. U دنیای انگلیسی زبان
He speaks English fluently. U انگلیسی راروان صحبت می کند
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
English is not a hard language . U انگلیسی زبان سختی نیست
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
to capitalize/capitalise [British English] on something U سود بردن از چیزی
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس سهام
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس اوراق بهادار
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
football fan [American English] U طرفدار فوتبال آمریکایی
Football pool [British English] U قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
peckish [British English] [colloquial] <adj.> U اندکی گرسنه
to buy something on the never-never [British English] [humorous] <idiom> U چیزی را قسطی خریدن [اصطلاح روزمره]
I am too shy (timid) to speak English . U خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
football fan [British English] U طرفدار فوتبال
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
to pay on account [American English] U یک قسط را پرداختن
payment on account [American English] U قسط
draft order [American English] U دستور به خدمت [سربازی]
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
to give somebody a buzz [American English] U به کسی زنگ زدن [اصطلاح روزمره]
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
I'll give you a ring. [British English] U من به تو زنگ می زنم.
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
payment by installments [American English] U قسط
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
Department of labor [American English] U اداره کار
on the installment plan [American English] U به اقساط
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
Bobtail [tractor unit] [American English] U تراکتور [کامیون بدون تریلر]
to buy something on hire purchse [British English] U چیزی را قسطی خریدن
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
motor-assisted pedal cycle [British English] U دوچرخه موتوردار
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
soccer fan [soccer supporter] [American English] U طرفدار فوتبال
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> U فرصتی را از دست دادن [اصطلاح]
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
Recent search history Forum search
1frangible
3reza afshar
3reza afshar
3reza afshar
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com